انجمن ضد زنان شلوغ حکایات و داستانها ی زیبا و پند آموز برای زنان و دختران آخرین مطالب
نويسندگان
در وبلاگ مشكات خواندم كه : حکایت دعوا بر سر < خال > از زمان خواجه حافظ شیرازی آغاز گردید و تا زمان معاصر ما کشیده شد ! داستان با بیتی از اشعار حافظ شروع گردید . سپس صایب تبریزی در سالهایی بعد بگونه ای انتقادی و با الگو برداری از اصل شعر حافظ را محکوم به اشتباهش کرد و نهایتا شهریار پاسخی برای صایب تبریزی سرود حافظ اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را
اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را به خال هندویش بخشم سرو دست و تن و پا را هر آنکس چیز می بخشد ز مال خویش می بخشد نه چون حافظ که می بخشد سمرقند و بخارا را شهریار: اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را به خال هندویش بخشم تمام روح و اجزا را
نه چون صایب که می بخشد سرو دست و تن و پا را
نه بهر ترک شیرازی که برده جمله دلها را
امیر نظام گروسی در جواب حافظ میگه:
اگر آن کرد گروسی بدست آرد دل ما را به خال هندویش بخشم تن و جان و سر و پا را جوانمردی بدان باشد که ملک خویشتن بخشی نه چون حافظ که می بخشد سمرقند و بخارا را
البته موارد بالا بصورت رسمی و از قول شاعران شناخته شده بود . بهرحال داستان به اینجا ختم نشد و در گوشه کنار اشعاری را با مضامینی مشابه داریم
حکایت دعوا بر سر < خال > از زمان خواجه حافظ شیرازی آغاز گردید و تا زمان معاصر ما کشیده شد ! داستان با بیتی از اشعار حافظ شروع گردید . سپس صایب تبریزی در سالهایی بعد بگونه ای انتقادی و با الگو برداری از اصل شعر حافظ را محکوم به اشتباهش کرد و نهایتا شهریار پاسخی برای صایب تبریزی سرود حافظ اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را
اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را به خال هندویش بخشم سرو دست و تن و پا را هر آنکس چیز می بخشد ز مال خویش می بخشد نه چون حافظ که می بخشد سمرقند و بخارا را
مثلا سارا گیلانی در حمایت از شعر حافظ شیرازی در جواب اشعار صائب تبریزی و انوشه تهرانی فرمودند :
اگر آن مهوش گیلان بدست آرد دل ما را بدو بخشم به سهم خود، چو حافظ ملک دنیا را تن و جان، روح و معنا را به مخلوقی نمیبخشم اگر بخشم به او بخشم که برپا کرده دنیا را و
اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را فدای مقدمش سازم سرودست و تن و پا را
نه چون حافظ که میبخشد سمرقند و بخارا را
و یا دکتر انوشه با کمی ور رفتن با اشعار فوق گفته:
اگر آن مه رخ تهران بدست آرد دل ما را به لبخند ترش بخشم تمام روح و معنا را سر و دست و تن و پا را به خاک گور می بخشند نه بر آن دلبر شیرین که شور افکنده دنیا را
سید حسن حاج سید جوادی در جواب به دکتر انوشه:
به ابروی خمش بخشم هزاران شعر زیبا را
چرا بخشم بر او چیزی که باید او دهد ما را
ویا در جایی دگر کمی طنزآلود
آگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را به خال هندویش بخشم یه من کشک و دو من قارا
زمال غیر میدانیم سمرقند و بخارا را
عزراییل ز ما گیرد تمام روح اجزا را چه خوشترمیتوان باشد؟؟ زآن کشک و دو من قارا محمدرضا محمدی هم زیبا گفته که: اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل مارا
اما داستان باز هم ادامه یافت
اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را به خال هندویش بخشم سریر روح ارواح را
که حافظ بخشدش او را سمرقند و بخارا را
که صایب بخشدش او را سرو دست و تن و پا را
تابه این شعر میرسیم که با کمی تغییر در وزن ، حافظ را مسؤل تمام این دعاوی میداند
چنان بخشیده حافظ جان! سمرقند و بخارا را که نتوانسته تا اکنون کسی پس گیرد آنها را
میان شاعران بنگر فغان و جیغ دعوا را
خود با چنین بخشش معما در معما را دوستی گوید:
هر آنکس چیز می بخشد ،به زعم خویش می بخشد یکی شهر و یکی جسم و یکی هم روح و اجزا را کسی چون من ندارد هبچ در دنیا و در عقبا نگوید حرف مفتی چون ندارد تاب اجرا را
محمد فضلعلی میگوید:
اگر یک مهرخ شهلا بدست آرد دل ما را زیادت باشد او را گر ببخشم مال دنیا را سر و دست و دل و پا را به راه دین می بخشند نه بر گور و نه بر آدم گری بخشند این ها را
و در جواب دکتر انوشه و شهریار و... محمد فضلعلی می گوید:
مگر ملحد شدی شاعر که روح و معنیش بخشی نباشد ارزش یک فرد زیبا روح و معنا را امام عصری و حاضر! چنین بیهوده می گویی؟ که روح و معنیش بخشی یکی مه روی شهلا را ؟ وگر لایق بود اینها به خاک پای او بخشم که نالایق بود دست و سر و هم روح و معنا را
و محمد فضلعلی در ادامه به طنز می گوید:
مگر یک مه رخ خاکی به معنا چیز میبخشد؟ وگر روح ارزشش این گونه باشد عرش اعلا را؟ به یک مه روی تهرانی مگر معناش میبخشند؟ به یاوه چرت می گویی! ندانی این معما را! الا ای حاتم طائی ! زجیب غیب می بخشی؟ نباشد ارزش یک بچه میمون ! روح ومعنا را!
البته این جواب موید حافظ است نه در جواب او! که معشوق را باید پایاپای هدیه بخشید!و ارزش ترک شیرازی بیش از سمرقند و بخارا نیست! هرگاه جوابم تکمیل تر شد اینجا خواهم آورد...
آقا سهراب از باز دید کنندگان عزیز هم چنین بر ما روایت همی کنند که: ((دوست عزیز حواستان کجاست؟ با این غزل مهرانگیز رساپور (م. پگاه) جناب حافظ سمرقند و بخارا را 5 سال پیش از ترک شیرازی پس گرفته و داده است به خود خانم پگاه! بفرمایید: چنان بخشیده حافظ جان، سمرقند و بخارا را پگاه و بخشندگی حافظ ! از آن پس برسر پاسخ به این ولخرجی حافظ
و اين راه خال همچنان ادامه دارد مواظب باشيد،خدا رو شكر كه خال نداري. منتظر نظر شما هستم
شهریار: اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را به خال هندویش بخشم تمام روح و اجزا را
نه چون صایب که می بخشد سرو دست و تن و پا را
نه بهر ترک شیرازی که برده جمله دلها را
امیر نظام گروسی در جواب حافظ میگه:
اگر آن کرد گروسی بدست آرد دل ما را به خال هندویش بخشم تن و جان و سر و پا را جوانمردی بدان باشد که ملک خویشتن بخشی نه چون حافظ که می بخشد سمرقند و بخارا را
البته موارد بالا بصورت رسمی و از قول شاعران شناخته شده بود . بهرحال داستان به اینجا ختم نشد و در گوشه کنار اشعاری را با مضامینی مشابه داریم موضوعات پیوندهای روزانه
پيوندها
|
|||||||||||||||||
![]() |